تپش قلبم,عشقم,اميدزندگيم,سهيلمتپش قلبم,عشقم,اميدزندگيم,سهيلم، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره

سهیل همه هستی ما

حضور خلوت انس است و دوستان جمعند

                                                       و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید

 

 

ويروس لعنتى

عشق مامان سلام دو روزه تمام بدنت داغه  و تب دارى الهى بميرم برات حوصله ندارى و همش ميخوايى بغلم باشى...دندونهاى آسيا بالات هم دارن درميان...اشتها ندارى و باکلى حرف و حديث غذاميخورى....ديشب برديمت با بابايى و عمه زهرا دکتر...پروفن و فارمانتين و زاديتين بهت داد...انشاالله بخورى و بهتر بشى عشقم...دوستت  دارم
15 شهريور 1393

آرايشگاه

ديروز براى بارسوم رفتيم موهاتو کوتاه کرديم آرايشگر خودت عمو ايمان نبود واقعا کارش عاليه اما موهاى تو عشقم هم واقعا بدشده بود و فقط با ژل مو ميشد بالا زد و چشماتو ديد,منم خيلى با ژل موافق نيستم واسه همين دل زدم به دريا و رفتيم پيش عمو سروش تو همون آرايشگاه انصافا کارش خوب بود اما عمو ايمان بهتر اينبار خيلى خيلى کم گريه کردى و بيشترش آروم بودى يه توپ هم جايزه گرفتى و منم  بردم پارک هستى من..... عکسهاى قبل و بعد آرايشگاهتو ميزارم...وقتى اومديم خونه دوش گرفتيم  و شماموزتو خوردى و براى بار اول همونطور که کارتون ميديدى روى مبل از شدت خستگى خوابت برد....خيلى دوستت دارم عمرم من.... بووووسسس   ...
12 شهريور 1393

شهرضا

امروز ناهار خونه عزيز خوردىم و با باباىى رفتيم شهرضا...اول رفتىم عمه ليلا راسوار کرديم و راه افتاديم ..قبل از مزار رفتيم مامانجون زهره که بخاطر شرايط مادرشون يه هفته اى شهرضا بودن سوار کرديم و رفتيم مزار...دلت ميخواست از کوه برى بالا که بابايى بردت و بعدش هم از بين مزارها دست منو گرفتى بودى و مى بردى..شام خونه مادرجون بابا ساندويپچ کالباس خورديم و کلى خوش گذشت و برگشتيم...روح همه رفتگان شاد..دوستت دارم ناز گل من   ببخشيد عکس بهتر نداشتم   ...
8 شهريور 1393

چهارمين سال نبودنت

امروز چهارسال ازآخرين روزى که ديدمتون گذشته,چهارسال دلتنگى و حسرت همان نگاهها و خنده ها..پدرشوهر خوبم بااينکه چهارده سال از بىمارى سخت ام اس رنج ميبردى و حرکتى نداشتيد...اما همان صداى مهربان و لرزانت آرام بخش زندگيم بود...و نگاههاى پرصلابتت براى من مثل تکيه گاه محکم...مطمين هستم جايتان خوب است و حالتان خوبتر از دنيايى که بوديد...اما حال من خوب نيست و هزاران غصه کوچک و بزرگ دردل دارم که اگر بودى راه گشايم مى شدى... اما بازهم هوايم را داريد...روحتان شاد  
8 شهريور 1393

پارک امروز

امروز بعداز ظهر رفتيم پارک تا خوش بگذرونىم... واى خدايا الهى شکر حسابى بزرگ شدى هرچى ميگذره بيشتر عاشق ميشم...عاشق قدمهات صدات نگاهت همه عمرم....دوستت دارم نفسم   ...
5 شهريور 1393