شهرضا
امروز ناهار خونه عزيز خوردىم و با باباىى رفتيم شهرضا...اول رفتىم عمه ليلا راسوار کرديم و راه افتاديم ..قبل از مزار رفتيم مامانجون زهره که بخاطر شرايط مادرشون يه هفته اى شهرضا بودن سوار کرديم و رفتيم مزار...دلت ميخواست از کوه برى بالا که بابايى بردت و بعدش هم از بين مزارها دست منو گرفتى بودى و مى بردى..شام خونه مادرجون بابا ساندويپچ کالباس خورديم و کلى خوش گذشت و برگشتيم...روح همه رفتگان شاد..دوستت دارم ناز گل من
ببخشيد عکس بهتر نداشتم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی