چهارمين سال نبودنت
امروز چهارسال ازآخرين روزى که ديدمتون گذشته,چهارسال دلتنگى و حسرت همان نگاهها و خنده ها..پدرشوهر خوبم بااينکه چهارده سال از بىمارى سخت ام اس رنج ميبردى و حرکتى نداشتيد...اما همان صداى مهربان و لرزانت آرام بخش زندگيم بود...و نگاههاى پرصلابتت براى من مثل تکيه گاه محکم...مطمين هستم جايتان خوب است و حالتان خوبتر از دنيايى که بوديد...اما حال من خوب نيست و هزاران غصه کوچک و بزرگ دردل دارم که اگر بودى راه گشايم مى شدى... اما بازهم هوايم را داريد...روحتان شاد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی