روزانه
سلام عشق مامان.. خوبی نفسم. ..نازدونه من میپرستمت... دیشب کلی بد خوابیدی..ساعت 2 بیدارشدی و دیگه نمیخوابیدی...باکلی شعر و لالایی خوابوندمت ..اماهر وقت میزاشتمت تو تختت بیدار میشدی و گریه میکردی و میخواستی بغلم باشی. ..فکرکنم ترسیده بودی عمرم...مامانی من همیشه کنارتم از هیچ چیز نترس شیر مرد من... بلاخره ساعت 4 بعد اینکه 1ساعتی تو دلم بودی و منم خوابم میومدم...گذاشتمت تو تختت و خوب خوابیدی نفسم.... صبح هم مثل همیشه با خنده رویی و سرحال بیدار شدی و بعد از شستشو خوردن سرلاک گندم و موز به عنوان صبحانه تو تختت مشغول بازی کردنی نفس مامان... عکسات با موبایلم ببخشید کیفیت نداره.... بوووووووووووووووووسسسسسسسسس &n...
نویسنده :
مامان زینب
13:12