تپش قلبم,عشقم,اميدزندگيم,سهيلمتپش قلبم,عشقم,اميدزندگيم,سهيلم، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

سهیل همه هستی ما

بی خوابی های شبانه

سلام نازنینم.پسر پاره ماهم الان یک هفته ای میشه که خواب شب نداری و من واقعا نمیدونم علت چیه..موقع خواب که لباس خواب نرمتو تنت میکنم..پمپرز خشک برات میزارم کلی کرم واسط میزنم که خدای نکرده سوزش نداشته باشی واسه پاهات که خشکی زده لوسیون میزنم ..دمای اتاق 20درجه تنظیم میکنم..چون از بچگی به سرکردن کلاه موقع خواب عادت داری تو زمستون کلاه میپوشونمت..جوراب پات میکنم و یک پتوی نازک میندازم روت شکمت سیر میکنم ولی واقعا کلافم.. دندونات کاملا بیرون زده و خبری دیگه از دندون نیست و من نمیدونم واسه آرامش شبت چکارکنم...بیشتر واسه خودت که صبح کسل نباشی و غرغرنکنی و بعدهم واسه خودم که حوصله واست داشته باشم... کاش زودتر شبهای بی قراریت تمام بشه میرسمت...
21 بهمن 1392

دندون هشتم

سلام نازنینم...همه هستیم دیروز دندون هشتم هم اومد بیرون...هورا..بالا سمت راست نفس مامان.... الهی شکر بلا پسرخوشگلم دوستت دارم..بوووووسسس ...
17 بهمن 1392

کفش

سلام نازدونه من یکدونه من امروز صبح کفشاتو بهت پوشوندم و برای اولین بار رفتیم بیرون و خودت راه رفتی..همش مواظبت بودم....کلی ذوق کرده بودی که میتونی بیرون از خونه خودت راه بری و تندتند قدم برمی داشتی عشق قشنگم...بعد رفتیم پارک نزدیک خونمون و کلی بازی کردی اما برگشتنه بغلت کردم که پاهات اذیت نشه کلی خوش گذشت خدایا شکرت بخاطر همه چیز مخصوصا همسر خوبم و پسر سالم و نازنینم میمیرم برات مامانی دوستت دارم بوسسس با مامان محبوب کلی راه رفتی و بازی کردی ...
8 بهمن 1392

شیطونی

سلام عشقم خوبى گلم؟حسابى شيطون وبلا شدى...از ديروز بعدازظهر اومديم خونه مامانجون مونديم چون بابايي رفته شهرضا...شب حمام کردى و خواب راحت رفتى و کلى دارى با دايى محمد خوش مى گذرونى...لباس دايى را مى پوشى و ذوق مىکنى...کلى خوش گذشته.. خيلى دوستت دارم عکس با لباس دایی ...ببخشید بی کیفیت شده ...
8 بهمن 1392

دندان هفتم

سلام ملوسکم..عروسکم بلاخره بعد از چندشب بی تابی و نخوابیدن دندون بالایی هم پیداشد.دندون سوم بالا سمت چپ...سمت راستی هم تاول داره انشاالله همین چند وقته بیرون میاد خیلی دوستت دارم عزیزکم پ.ن: این عکس را داشتیم میرفتیم خونه مامان محبوبه ازت گرفتم..راستی 4ماهی میشه تخت نوزادیتو از نوجوانت باز کردیم گذاشتیم کنار تخت خودمون و کنارهم میخوابیم دیگه گهوارت واست کوچک بود عمرم ...
8 بهمن 1392

نکن...نکن!!!!!!!

سلام نازدونه من چند وقتی هست حسابی شیطون شدی و همش باید هواسم بهت باشه یک لحظه غفلت کنم داری شیطنت میکنی و من همش بهت میگم نکن نکن ...الهی فدات بشم واسه سلامتی خودت میگم اما اینم بگم زودی ولش میکنی کاری که بهت بگم نکن... علاقه زیادی به قاشق و قابلمه داری و روزها کنار من تو آشپزخونه آشپزی میکنی...آخه مگه دختری ملوسکم!!!!!!!!!! امروز بهت کرم کنجد صبحانه دادم  و دوست داشتی..کورن فلکس را باشیر میخوری اما نه خیلی...تو شیرپاستوریزت یک کمی شیره خرما میریزم واسه مقوی بودنش و دوست داری میخوری... خیلی قشنگ میگی در و کلید بعد کلید رابرمیداری میگی د د.... کلاغه میگه...باربار(قارقار) تو تو میگه(جیک حیک) بع بعی میگه(بع بع) خیلی دوستت ...
3 بهمن 1392

اصفهان زیبا

پسرک خوشگلم...عشق مامان دیروز و پریروز اصفهان بعد از سالها برف خوبی اومد و همه جا سفید و قشنگ شد و ما حسابی خوشحال شدیم.. ظهر بابا مجتبی گفت بریم بیرون برف بازی..اول من مخالفت کردم چون میترسیدم خدای نکرده سرمابخوری..اما فکرکردم شاید همچین برفی دوباره بره برای سالهای زیاد دیگه البته خدانکنه..واسه همین حسابی لباس پوشوندمت طوری که نمیتونستی راه بری و کلی غرغرکردی تامن آماده بشم..بلاخره رفتیم و کلی خوش گذشت...زاینده رود بی آب پر از برف بود و مردم داخل زاینده رود بودن..خداکنه بهار دوباره زاینده رود پرآب بشه چندتا عکس پل خواجو گرفتیم و سریع سوار ماشین شدیم و بیشتر باماشین دور زدیم... خدایا بابت برف قشتگت ممنون دوستت دارم....بووووووسسسس...
18 دی 1392