اولین خاطره
عزیز نازم...سهیل خوشگلم
روز 1 آذر..ساعت 8صبح من و بابا مجتبی و مامان بزرگ محبوبه و باباجون مهدی و دایی محمد و عمه زهرا رفتیم بیمارستان سینا تا شما پا به دنیا بزاری...اما روز پر از درد و کابوسی بود که فقط بهترین خاطرش حضور ناز تو بود عشقم...
شما ساعت 4 بعد از ظهر بصورت طبیعی با وزن 3کیلو و قد 49.5بدنیا اومدی
بعد از بدنیا اومدنت چون خیلی درد داشتم بهم خواب آور زدن و من دیگه هیچی یادم نمیاد تا شب ساعت 10 که زندایی فرناز (زندایی مامان) و دایی محمد اومدن پیشم...
بابایی میگه:بعد بدنیا اومدنتوواومده پیش من و من حسابی گریه میکردم و سراغ تو را میگرفتم گل پسرم...
تو این مدت ما حسابی درگی بنایی بودیم..بعدا عکساتو و عکس اتاقتو میزارم عشقم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی